مرداب

نوشته ها و عکس های من

مرداب

نوشته ها و عکس های من

دستینی

روزی در یکی از خیابانهای بیرهنگام در حال قدم زدن بودم که حلقه الماسی پشت ویترین جواهر فروشی نظرم را جلب کرد. الان که فکر میکنم نمی دانم چرا ایستادم و به آن نگاه کردم. وقتی که می خوایتم راهم را ادامه بدهم به طور ناگهانی محکم به شخصی که از پهلوی من می گذشت، برخورد کردم و کتاب هایی که در دست او بود به زمین افتاد. با دستپاچگی خم شدم تا کتابها را جمع کنم و به او بدهم ولی سرم محکم به سر او که برای جمع کردن کتابها خم شده بود، خورد. بدون اینکه به او نگاه کنم از او خواهش کردم که اجازه بدهد تا خودم کتاب ها را جمع کنم، بعد دوباره خم شدم تا کتابها را جمع کنم و به او بدهم، به او که مانند یک فرشته بنظر می رسید.

او زیباترین دختری بود که تا آن روز دیده بودم. انگر در رویا بودم. هردو هیرت زده به هم نگاه می کردیم. ده ثانیه ای به همین صورت گذشت و بعد زمانی که خواستمم کتابها را به او بدهم دوباره کتابها از دست من به زمین افتادند. بار دیگر کتابها را جمع کردم و در حالی که آنها را به او می دادم گفتم:(اسم من جانی است) . او پاسخ داد:(من دستینی هستم).و من به او گفتم: واقعا که دستینی برای شما اسم مناسبی است.

از آن روز به بعد مت همیشه کنار هم بوده ایم، یک هفته بعد از آن اتفاق با هم ازدواج کردیم، هردوی ما می دانستیم در پی چه چیزی هستیم.او همان چیزی بود که من در جست و جویش بودم و او را نیز پیدا کردم.

نویسنده:جانی مک کارلی

نظرات 7 + ارسال نظر
یک دوست چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.adinehbook.com

دوست داری پولدار بشی؟ هر کلیک 80 ریال!

ستاره چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:40 ب.ظ http://kolbe-roya.blogsky.com

سلام داستانی بس زیبا بود موفق باشید

عبدالحسین رضوانی پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:21 ب.ظ http://mahdisma.blogsky.com

سلام ابراهیم جان ! خوبی ؟ ای به چشم

گوگانا شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ق.ظ http://googana.blogsky.com

سلام.مطلب جالبی بود همچنین وبلاگ.

آنتیگون سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:51 ق.ظ http://Gblog.blogsky.com

سلام...باعرض معذرت این مطلب یک گزارش نویسی است به عقیده من. حالا نویسنده اش هرکسی باشه...مگر اینکه ماجرا به خواندن گزارشش بیارزه که من نمیدانم...من نمیدونم قصد شما چیه! شاید بخاهید برای عوام بنویسید که در این متن...نمیدونم به هرحال اینم نظر منه و قابل احترام(برای خودم)... از ملاقاتتان خوشوقتم...

مثلث چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ق.ظ http://mosallas.blogsky.com

سلام ابراهیم جان
خوبی با معرفت
از اینکه وبلاگ جدید زدی خوشحالم
موفق و پیروز باشی

آنتیگون دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 ب.ظ http://antigon.blogsky.com

سلام مجدد...مقصود من از گزارش کار شما نبود. اصل متن منظور بود...منتظر متن جدید میمانم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد